۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

واژگان قرآن: "اهل" (3)




اينک سومين قسمت از تعريف واژه اهل که با واژه بيت ترکيب شده است مي پردازم:

اهل بيت هر چند که از دو کلمه تشکيل شده است اما يک تک واژه محسوب مي شود و به معني "زن " است. در قرآن کريم اين واژه 3 بار تکرار شده است: يکبار به صورت نکره و دو بار به صورت معرفه. اما قبل از پرداختن به ايات مورد نظر ، مختصري درباره اسم هاي نکره و معرفه ارايه مي کنم:

اسم هايي كه بر شخص يا شيء نامشخصي دلالت دارند، نكره ناميده مي شوند: كتاب, كدام كتاب؛ مشخص نيست.
اسم هايي كه بر شخص يا شيء مشخصي دلالت دارند، معرفه ناميده مي شوند: قرآن مجيد ، مشخص است چه كتابي است.

به دو طريق مي توان اسم هاي نكره را معرفه نمود:
ال + نكره = معرفه : ال + رجلُ = الرّجلُ , ال + قومٍ = القَوْمِ.
اسم معرفه در حالت بالا را، معرف به ال مي گويند.
نكره + معرفه = معرفه : كتابٌ + المعلّم = كتابُ المعلّم, قلمُ + ك = قلمُك.
اسم معرفه در اين حالت را معرف به اضافه مي گويند.
اسم هايي مثل علَم - ضمير - اشاره - موصول به خودي خود معرفه و شناخته شده هستند. به اسم هايي كه بر جنس يك شخص يا يك شي دلالت مي كنند در عربي اسم جنس و در فارسي اسم عام مي گويند: مرد - زن - كشور - كوه – رود.
حال اگر از ميان يك جنس يك فرد يا يك واحد را جدا کرده نامي بر او گذاشته شود اين نام را در عربي اسم علم و در فارسي اسم خاص مي نامند. هر چند افراد متعددي با اين نام خوانده شوند. مانند حسن، زينب ، ايران و كارون.
عَلَم يكي از معارف است.هر اسمي كه جزء معارف فوق نباشد نكره است - خواه تنوين داشته باشد يا نداشته باشد.
اسامي نكره مثل: يوماً - مدرسه - قلم - كتاب - شجرة
اسامي معرفه مثل: محمدٌ - اهل التقوي - الله - نجف - فاطمه - شيراز - القريه - نهج البلاغه - ايران.

درباره سرگذشت شيردهي حضرت موسي آيات 12 سوره قصص واژه اهل بيت به صورت نکره آمده است:

وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ : {ما پيش از آن شير دايگان را بر او (موسي) حرام کرديم. (خواهر موسي خود را به انها رساند ) وگفت ايا شما را به زني رهنمود کنم تا سرپرستي (شيردهي) او را به عهده گيرد و ايشان خيرخواه او باشند.}

از آیه فوق متوجه مي شويم که:
· شير ساير زنان شير ده بر حضرت موسي (ع) حرام شده بود و ايشان به صورت فطري تمايلي به نوشيدن شير ديگر زنان بجز شیر مادرشان نداشته اند.
· آنها دنبال زني مي گشته اند تا او را شير دهد.
· خواهر موسي زني را به آنها معرفي مي کند تا شيردهي و تربيت او را به آن زن بسپارند.
· فرعونيان آن زن را نمي شناخته اند ( اسم نکره).
· اگر هم اهل بيت به معني خانواده باشد باز هم منظوریک مادر و يا کساني است که بيشتر اوقات خويش را در خانه با کودک مي گذرانند.

ازآيه 40 سوره طه إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ...چنین استنباط مي شود که:
· زن يا فرد مورد نظر مادر موسي است.
بنابراين اهل بيت= ام= مادر= زن است.

در 2 جاي ديگر قرآن کريم واژه به صورت معرفه ( اهل البيت) آمده است. بنابراين بر شخص يا اشخاص خاص و شناخته شده دلالت دارد. براي شناخت اين شخص يا اشخاص در ابتدا بهتر است به مجموعه ايات مرتبط که به دنبال هم آمده اند و پيوستگي مطلب را مي رسانند توجه شود. اگر ارتباطي بين واژگان در مجموعه آيات يافت نشد در ساير آيات بايد این ارتباط جستجو شود. اياتي که در کنار هم قرار گرفته اند مثل يک پاراگراف هستند. بنابراين هر جمله اي که معناي پاراگراف را دچار ابهام کند از جمله حذف و يا اصلاح ََبايد گردد. به پاراگراف زير که از يک داستان اخذ شده است توجه نماييد:

" آن شب او با شوهرش به طور مفصل و خصوصي صحبت کرد و تمام حالاتش را براي او توصيف کرد.منشي به زني که 3 سال با او کار مي کرد خيره شد. آنها به اين نتيجه رسيدند اين حالات علايم ترس هستند.پس از ان هردو به فکر فرو رفتند. شوهر انديشيد حالات مربوطه ممکن است علايمي از تومور مغزي باشند اما حرفي نزد."

در پاراگراف فوق جمله "منشي به زني که 3 سال با او کار مي کرد خيره شد." با متن هماهنگ نيست پس بايد تغيير داده شود و يا خذف گردد. آيا ما مي توانيم با قران نيز چنين کنيم مسلما خير. راه حل ساده است مراجعه به خود قران و تدبر در آن و اصلاح برداشت يا تعبير مان است.

در آيه 74 سوره هود خطاب به همسر حضرت ابراهيم (ع)آمده است : قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيد (فرشتگان‏) گفتند آيا از امر الهى تعجب مى‏كنى‏؟ اى همسر (رسالت‏) رحمت الهى و بركات او بر شما باد؛ او (خداوند) ستوده اي بزرگوار است‏.
  • اهل البیت معرفه است و بر مخاطب یعنی همسر حضرت ابراهیم (ع) دلالت دارد.

و در آيه 33 سوره احزاب خطاب به همسران رسول خدا (ص) چنين آمده است: وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (و در خانه‏هايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينت‏نمايى روزگار جاهليت پيشين‏، زينت‏نمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد؛ همانا خداوند مى‏خواهد كه از شما زنان( رسول خدا) پليدى را بزدايد، و شما را چنانكه ( شايسته شماست) پاكيزه گرداند.)

از ايات فوق و آيات قبل و بعد از آنها مشخص مي شود که :
. اهل البیت معرفه است.
· آيه مربوط به همسران رسول خدا (ص) است.
· شرط پاکي پرهيز از زينت نمايي؛ ماندن در خانه؛ اقامه نماز؛دادن زکات؛ و... به طور کلي انجام دستورات الهي و رسول خد (ص) است.
و الله اعلم

۱۳۸۷ مرداد ۱, سه‌شنبه

واژگان قرآن: " اهل" (2)

همان طور که در قسمت نخست اشاره شد واژه " اهل " در قرآن 62 بار به صورت ترکيبي با کلمات " الکتاب " , " الانجيل " , "البيت " , " الذکر " , " القري " , " القريه " , " المدينه " , " مدين " , " يثرب " , " النار " , "التقوي " , " المفغفره " آمده است.

اهل الکتاب: يهودي و مسيحيان
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ المائده 68 : بگو اي يهوديان ومسيحيان شما هيچ نخواهيد بود مگر ان که تورات وانجيل وانچه از سوي پروردگارتان برايتان نازل شده است اجرا نماييد...
اهل الانجيل: مسيحِِيان
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ المائده 47: بايد مسيحيان به چيزي حکم کنند که خدا در انجيل نازل کرده است ...

اهل الذکر: پيروان کتب آسماني بخصوص تورات و قران
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ نحل 43 و انبياء 7: ما پيش از تو نيز به مرداني (انسانها) وحي کرده ايم . پس اگر نمي دانيد از مسلمانان بپرسيد.

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ حجر 9: ما خود قران را نازل کرده ايم و خود نگهبان ان هستيم.


وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ انبياء 105 : علاوه بر قران, در کتب آسماني پيشين نوشته ايم که بي گمان زمين را بندگان شايسته من به وارث مي شوند.


اهل القري: مردمان, ساکنان محل ها يا شهر ها
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ اعراف 96: و اگر مردمان اين شهرها واباديها (قوم نوح , عاد ,ثمود , لوط ,شعيب,) ايمان مي اوردند و تقوا پيشه مي کردند برکات اسمان وزمين را بر انها مي گشوديم ولي انها تکذيب کردند وما هم ايشان را به کفر اعمالشان گرفتار ومجازات نموديم.

اهل مدين: مردم مدين
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى طه 40:... پس از ان سالها در ميان مردم مدين ماندگار شدي ...

اهل المدينه: مردمان شهر مدينه يا مردمان يک شهر مشخص
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ توبه 101: در ميان اعراب اعراب باديه نشين اطراف شما ودر ميان خود اهل مدينه افرادي هستند که تمرين نفاق کرده اند و در ان مهارت نموده اند...


وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ حجر 67: اهل شهر شاد ها کردند.


اهل يثرب: ساکنان اصلي مدينه, انصار
وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا احزاب 13: زمانی که گروهي از انان گفتند اي اهل مدينه اين جا جاي ماندگاري شما نيست پس برگرديد...

اهل النار: جهنميان
إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ص 64: اين نزاع دوزخيان يک حقيقت است.

اهل التقوي و المغفره: مومنان و گذشت کنندگان بخصوص رسول الله (ص) و يارانش در صلح حديبيه

وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ مدثر 56: آنان پند نمي گيرند مگر خدا بخواهد, او با متقيان و آمرزش شدگان (خواهان) است.

إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا فتح 26 :آن گاه که کافران تعصب و نخوت جاهليت را در دلهايشان جاي دادند, خدا برپيامبرو مومنان ارامشش را قرار داد و آنها را به روح ايمان ماندگار کرد و انها سزاوارترين به آن بودند و خدا به هر چيزي آگاه است.


لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ توبه 108:هرگز در ان مسجد نماز مخوان.سزاوارنماز خواندن مسجدي (قبا) است که از روزنخست بر پايه تقوي بنا شده, در ان جا کساني هستند که مي خواهند خود را پاکيزه گردانند. و خداوند پاکيزگان را دوست دارد.


وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ مائده 9: خداوند به مومناني که عمل صالح انجام مي دهند وعده آمرزش و پاداش بزرگ مي دهد.

قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ بقره 263: گفتار نيک و گذشت, بهتر از بذل و بخششي ( مال) است که به دنبال آن ازار ( منت ) باشد... والله اعلم

ادامه دارد.....



۱۳۸۷ تیر ۲۲, شنبه

واژگان قرآن: " اهل" (1)

واژه " اهل " در قران بيش از 60 بار همراه با ضماير " ه " , " ها " , " هن " , " هم " , " ک " , " کم " , " ي " و " نا" آمده است و همچنين 62 بار نيزبه صورت ترکيبي با کلمات " الکتاب " , " الانجيل " , "البيت " , " الذکر " , " القري " , " القريه " , " المدينه " , " مدين " , " يثرب " , " النار " , "التقوي " , " المفغفره " آمده است.

به طور کلي اين واژه هم دلالت بر "جمع " و هم "مفرد" دارد.اين آيات انسان ها يا مردم را مورد خطاب قرارد مي دهند. گاهي گروه بزرگي از اجتماع و گاهي نيز فقط يک نفر را مورد خطاب قرار مي دهند.
1. ساکنان يا مردمان:
"وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ" بقره 126:
و آنگاه که ابراهيم گفت: خداي من اين سر زمين را امن گردان و ساکنان ان را از ميوه هاي ان بهره مندشان گردان...

2. فرمانروايان:
"وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا" نساء 75:
چرا بايد در راه خدا و نجات مردان زنان وکودکان بي پناه نجنگيد که ميگويند پروردگارا مارا از اين سر زميني که حکام ان ستمگرند نجات ده و از جانب خود حامي و ياوري براي ما بیاور.

3. پيروان و زن:
" وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ" انبياء 76:
هنگامي که ,پيشتر نوح ما را به فرياد خواند دعايش را پذيرفتيم او و پيروانش را از بلاي بزرگ نجات داديم.


"فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ" اعراف 83: پس ما لوط وپيروانش, به جز همسرش را نجات داديم ...
" وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءًا إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ" يوسف 25:
وبه سوي در دويدند, پيراهن يوسف از پشت دريده شد, دم در به شوهر زن برخوردند . زن به شوهر گفت: کسي که به همسرت قصد بدي کند سزايي جز زندان يا شکنجه دردناک نيست.

4. مالک يا صاحب:
" إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا" نساء 58:
خداوند به شما دستور مي دهد که امانت ها را به مالکانشان برسانيد...
5. فرزند:
" وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ" هود 45:
نوح دعا کرد: پروردگارا پسرم از خاندان من است و وعده تو راست است وتو اگاه ترين وعادل ترين دادگر هستي.
6. بستگان و برادر:
" وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي هارون اخي" طه 29-30: و ياوري از بستگانم, برادرم هارون را, برايم قرار ده.
7. خانواده :
"اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَـذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ" يوسف 93:
اين پيراهن مرا با خود ببريد تا بينا شود وهمهء خانواده ی خود را پيش من آوريد.
8. همفکران و دوستان :
" وَإِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ" مطففين31:
به ميان دوستان و همفکرانشان شادمان باز ميگشتند.

9. ورثه:
" وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن يَصَّدَّقُواْ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا" نساء 92:
هيچ مومني نبايد مومن ديگري را بکشد مگر از روي خطا.کسي که مومني را به خطا کشت بايد برده مومني را آزاد وخون بهايش را به ورثه مقتول بپردازد مگر اينکه آنها ببخشند ...

بنا بر اين واژه " اهل" به معنای ساکنان يا مردمان, فرمانروايان, پيروان, همفکران و دوستان, مالک يا صاحب, ورثه, بستگان, خانواده, زن, برادر و فرزند می باشد. والله اعلم
ادامه دارد...

۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

فتنه

وَقَـٰتِلُواْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِينَ يُقَـٰتِلُونَكُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْ‌ۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ: بقره: 190

امروزه فاصله گرفتن از دستورات خدا و رسولش در جوامع اسلامی بیش از پیش نمایان است. برخی از حکومتها پس از آن که نتوانسته اند به شعار های خویش جامه عمل بپوشانند برای حفظ خود آتش فتنه را دربین افراد جامعه بر می افروخته اند تا چند صباحی به عمر خویش بیافزایند. آنها مردمانی را که سال های دراز در کنار هم برادروار و در صلح , صفا زندگی کرده اند و همواره همیار و غمخوار یکدیگر بوده اند با بی عدالتی, زیاده خواهی و ضعف تفکر اسلامی برادران خویش را دشمن تلقی کرده و رود خون به بهانه امنیت به راه انداخته اند. فراموش کرده اند که کشتن افراد بی گناه, ویرانی منازل مسکونی افراد بی دفاع, و از بین بردن منابع کسب درامد حلال (اعم از ممانعت از کار دولتی ویا اخراج ...) از عوامل فتنه محسوب می شوند. غافل از اینکه ایجاد فتنه در پیشگاه خدای متعال از قتل هم بدتراست. خداوند در قرآن تصریح کرده است: گناه قتل عمد و بدون داشتن شواهد و مدارک کافی مثل کشتن تمامی انسانهاست. امروزه افرادی که در جامعه بر آنها ظلم می شود و یا احساس مظلومیت می کنند ممکن است علاج خشونت را خشونت بدانند. هر چند که این روش در بسیاری از جوامع در مقابل ظلم نتیجه داده است ومورد تایید خداوند نیز هست اما باید آخرین راهکار باشد. همچنین باید به خاطر داشت اسلام برای دفاع, چهار چوب و قاعده نیز دارد ودر صورت رعایت آن قوانین اجر الهی را باید انتظار داشت. خدای سبحان در آیات 192- 190 و 217 – 216 سوره بقره چنین می فرمایند:
در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما می جنگند. تجاوز نکنید. چون خداوند متجاوزان را دوست ندارد. و چون جنگ در گرفت , آغازگران آن را بکشید هر کجا که یافتید. فتنه از کشتن بدتر است.

با آنان پیکار کنید تا فتنه ای باقی نماند ودین از آن خدا گردد, پس اگر از روش نا درست خود دست بر داشتند تجاوز کردن جز بر ستمکاران روا نیست.

هر کس راه تعدی وتجاوز بر شما را در پیش گرفت بر او همانند آن کنید واز خشم خدا بپرهیزید وبدانید که خداوند با پرهیزکاران است.

اگر با تامل در آیات فوق نگاه کنیم کلماتی چون آغازگران, متجاوز, دفع تجاوز, مقابله به مثل, و پرهیزگاری بسیار برجسته هستند.

آنچه که امروز به گوش می رسد ناپرهیزگاری در دفع متجاوز,تعدی و دست درازی به افراد بی گناه و احتمالا ریختن خون بی گناهان است. رعایت انصاف و فقط قطع دست ظالم باید سرلوحه زندگی مبارزان باشد تا رضایت خداوند را بدست آورند و نه خشم او را. در نهایت از خداوند طلب کنیم که ما را در زمره فتنه گران قرار ندهد: اعوذ باالله من الفتن. آمین

۱۳۸۷ اردیبهشت ۷, شنبه

معنای لغوی قرآن



ریشه لغت قرآن از "ق- ر- ا" است واین ریشه لغت دلالت بر معانی زیر دارد:
با هم سنجیدن
با هم جمع یا شامل کردن
حفظ اسپرم یک مرد در رحم یک زن
خواندن, از بر خواندن , تکرار وتمرین کردن
اعلام و ابلاغ کردن
لغت القران دارای معانی زیر است:
"جمع آوری یا گردآوری" چون شامل آیات ,سوره ها یا دستورات ها, اوامر و راهنمایی ها, بشارت, اخطارها ,حقایق وسایر موارد مشابه است.
"پندآموز" چون فشرده مختصراست اما پر از مفاهیم و پند است.
"اصلی" است نه بدل, چون ساختار آن پایه ای برای تکامل بیشتر "خود" یا "شخصیت" انسان است.
تکرار مداوم و فراوان خواندن ,حفظ کردن, تکرار و تمرین کردن است
"اعلامیه یا بیانیه" است.

بنا بر این القران عبارت است از:
ابلاغیه یا اعلامیه ی پندآموز واصلی, که شامل دستورات تکرارشونده , نبایدها, راهنمایی های بشارت دهنده و اخطاردهنده, حقایق وسایر موارد مشابه است.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۵, پنجشنبه



من غلام قمرم, غير قمر هيچ مگوي

پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگوي

سخن رنج مگوي, جز سخن گنج مگوي

و از اين بي خبري رنج مبر , هيچ مگوي


دوش ديوانه شدم , عشق مرا ديد و بگفت

آمدم , نعره مزن , جامه مدر , هيج مگوي


گفتم اي عشق من از چيز دگر ميترسم

گفت آن چيز دگر نيست , دگر هيچ مگوي

من به گوش تو سخن هاي نهان خواهم گفت

سر بجنبان كه بلي , جز تو به سر هيچ مگوي


گفتم اين روي فرشته است عجب يا بشر است

گفت اين غير فرشته است و بشر هيچ مگوي

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد

گفت مي باش چنين زير و زبر هيچ مگوي


اي نشسته تو در اين خانه پر نقش خيال

خيز از آن خانه برون رخت ببند هيچ مگوي

بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العلمین.
الرحمن الرحیم.
ملک یوم الدین.
ایاک نعبد و ایاک نستعین.
اهدنا الصراط المستقیم.
صراط الذین انعمت علیهم.غیر المغضوب علیهم ولا الضالین
.