۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

واژگان قرآن: " امام"


"امام" یکی از واژه های قرآن است که در گذر زمان معانی آن برای ما بسیار اختصاصی شده است. به طوری که بسیاری تصور می کنند که این واژه اشاره به فرد یا افراد خاصی دارد. با بررسی آیات بر مبنای تقدم و تاخر رویداد ها ( از گذشته به آینده) می توان معانی دیگری را نیز استخراج نمود. این واژه در هفت جای قرآن آمده است. این واژه را می توان در دو طبقه قرار داد.

1. امام در دنیا
2. امام در آخرت

امام در دنیا کیست؟
1.امام پیامبر


در آیه 124 سوره بقره خداوند می فرمایند: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به ظالمان نمى‏رسد.

قبل از پرداختن به معنی امام در ایه فوق لازم است بدانیم که ذریه ابراهیم (ع) چه کسانی هستند. در آيات شريفه
84-90 سوره الانعام چنین آمده است: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ، كُلًّا هَدَيْنا، وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ، وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ، وَ يُوسُفَ، وَ مُوسى‏، وَ هارُونَ، وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا، وَ يَحْيى‏، وَ عِيسى‏، وَ إِلْياسَ، كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ، وَ إِسْماعِيلَ، وَ الْيَسَعَ، وَ يُونُسَ، وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ، وَ مِنْ آبائِهِمْ، وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ، وَ إِخْوانِهِمْ، وَ اجْتَبَيْناهُمْ، وَ هَدَيْناهُمْ، إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ، وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما كانُوا يَعْمَلُونَ أُولئِكَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ، فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ، فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرِينَ أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ، فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ : ما اسحاق و يعقوب را به ابراهيم داديم، و همه ايشان را هدايت كرديم، نوح را هم قبلا هدايت كرده بوديم، و همچنين از ذريه او، داود و سليمان و ايوب، و يوسف و موسى، و هارون را، و ما اين چنين نيكوكاران را پاداش مي دهيم و نيز زكريا، و يحيى، و عيسى، و الياس، را كه همه از صالحان بودند، و نيز اسماعيل و يسع، و يونس، و لوط، را كه هر يك را بر عالمين برترى داديم و نيز از پدران ايشان، و ذرياتشان، و برادرانشان، كه علاوه بر هدايت و برترى، اجتباء هم داديم و هدايت بسوى صراط مستقيم ارزانى داشتيم، اين هدايت، هدايت خداست، كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن هدايت مى‏كند، و اگر بندگانش شرك بورزند، اجر كارهايى كه مى‏كنند حبط خواهد شد و اينها همان هايند كه كتاب و حكم و نبوت شان داديم، پس اگر قوم تو به قرآن و هدايت كفر بورزند مردمى ديگر را موكل بر آن كرده‏ايم، كه هرگز به ان كفر نمى‏ورزند و آنان كسانى هستند كه خدا هدايت شان كرده، پس بهدايت شان اقتدا كن.


همچنین در آیه 73 سوره انبیا و ایه 24 سوره سجده به ترتیب چنین آمده است: وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً، وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ، وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا، ما به ابراهيم، اسحاق را داديم، و علاوه بر او يعقوب راهم داديم، و همه را صالح قرار داديم، و مقرر كرديم كه امامانى باشند که بامر ما هدايت كنند. وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا، وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ، و ما از ايشان امامانى قرارداديم كه به امر ما هدايت مى‏كردند، و اين مقام را بدان جهت يافتند كه صبر مى‏كردند، و به آيات ما يقين مي داشتند.


آیات فوق به وضوح نشان می دهند که امامتی را که حضرت ابراهیم آن را برای ذریه خویش درخواست نمودند همان نبوت است.


امامت ابراهیم طوری است که تمامی پیامبران پس از او باید آن حضرت را الگوی خویش در انجام رسالت یا نبوت قرار دهند به طوریکه مهمترین ویژگی وی صبوری است. امامت ابراهیم در حج متجلی است. تمامی اعمال حج نشانه های لحظه های زندگی توحیدی و صبوری اوست. او الگوی فکری و عملی تمامی اعصار پس از خویش است. تا جایی که خداوند در بسیاری از آیات به پیامبر اسلام دستور می دهد از دین ابراهیم تبیعت کن یعنی او را الگوی خویش قرار ده. مثلا در آیه 123 سوره نحل آمده است : ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ : سپس به تو وحى كرديم كه از آيين ابراهيم حق‏گراى پيروى كن [چرا كه] او از مشركان نبود.



2. کتاب آسمانی
در سوره هود ایه 17 امام به عنوان کتب آسمانی الهی معرفی شده اند:
َفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿17﴾ ایا کسی که دلیل و برهان روشنی از سوی پروردگار خود دارد و گواهی از جانب خدا(به نام قران ) به دنبال ان می اید وقبل از قران کتاب موسی که رهبر و رحمت بوده است انان بی گمان به قران ایمان می اورند هر کس از گروهها به قران ایمان نیاورد میعادگاه او اتش است پس درباره قران شک و گمانی به خود راه مده چون قران حق است و از سوی پروردگارت امده است هر چند که بیشتر مردم به ان ایمان نمی اورند.


ودر سوره 46 ایه 12 چنین می فرمایند:
وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ :
و پيش از آن كتاب موسي كه پيشوا و رحمت بود (نشانه‏هاي آن را بيان كرده) و اين كتاب هماهنگ با نشانه‏هاي تورات است، درحالي كه به زبان عربي و فصيح و گوياست تا ظالمان را انذار كند و نيكوكاران را بشارت دهد.

3. امام متقین
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (فرقان:74):
آنها كساني هستند كه مي‏گويند پروردگارا از همسران و فرزندان ما، مايه روشني چشم ما قرار ده
و ما را پيشواي پرهيزگاران بنما!

ایات 63 -73 سوره فرقان صفات عباد الرحمن را بیان می کند. عباد الرحمن بندگان خداوند هستند که علاوه بر
صفاتی چون نرم خویی, نماز شب, دعای دوری از دوزخ, اعتدال در انفاق, توحید, عدم قتل ,عدم زنا,وعدم گواهی دروغ ممکن است دچار گناه شده و توبه نموده اند. این افراد با این ویژگی ها درخواست می کنند که امام متقین باشند.

از این دسته ایات مشخص میشود سایر افراد اگرچه پیامبر نیستند اما اگر ویژگی های فوق را داشته باشند ممکن
است خداوند آنها را امام متقین نیز بگرداند.


4. راه
سوره 15 ایه 79 چنین می فرمایند:
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ :
پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهى آشكاراست.

امام در قیامت کیست؟


1. پیامبر و کتب اسمانی
در سوره 17 ایه 71 چنین می فرمایند:

َیوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلًا ﴿71﴾
[ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى‏خوانيم پس هر كس كارنامه‏اش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مى‏خوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمى‏شود.

اگر به ایه 124 بقره توجه کنیم ابراهیم امام للناس معرفی شد. اناس جمع ناس است. پس امام اناس هما ن پیامبران هستند و از طرفی چون پس از اتمام سلسله نبوت بالاترین مرجع قانون گذاری کتاب الله است پس در این ایه امام می تواند اشاره به هر دو باشد.

2. کارنامه اعمال
در سوره 36 ایه 12 می فرمایند:
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿12﴾
آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند با آثار [و اعمال]شان درج مى‏كنيم و هر چيزى را در كارنامه‏اى روشن برشمرده‏ايم.

-از ایات فوق چنین استنباط می شود که امام می تواند کتب الهی باشنداخرین کتاب اسمانی قران است بنابرین اخرین امام نیز قران است

پس هر کس قران را نشناسد امام زمان خویش یعنی قران را نشناخته است و کسی که قران را نشناسد به مرگ جاهلیت یعنی کافر مرده است.
و از طرفی امام می تواند خود پیامبر اسلام (ص) باشد. کسی که وی را نشناسد مسلمان نیست و کسی که مسلمان نباشد, بنا به ایات قران دین دیگری از وی پذیرفته نیست, پس بی ایمان می میرد و این نیز همان مرگ جاهلیت است.
و نیز هر فرد صالحی که از قران تبعیت کند و زندگی او بر اساس دستورات قران باشد میتواند به فضل خداوند امام باشد.
والله اعلم

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

واژگان قرآن: "اهل" (3)




اينک سومين قسمت از تعريف واژه اهل که با واژه بيت ترکيب شده است مي پردازم:

اهل بيت هر چند که از دو کلمه تشکيل شده است اما يک تک واژه محسوب مي شود و به معني "زن " است. در قرآن کريم اين واژه 3 بار تکرار شده است: يکبار به صورت نکره و دو بار به صورت معرفه. اما قبل از پرداختن به ايات مورد نظر ، مختصري درباره اسم هاي نکره و معرفه ارايه مي کنم:

اسم هايي كه بر شخص يا شيء نامشخصي دلالت دارند، نكره ناميده مي شوند: كتاب, كدام كتاب؛ مشخص نيست.
اسم هايي كه بر شخص يا شيء مشخصي دلالت دارند، معرفه ناميده مي شوند: قرآن مجيد ، مشخص است چه كتابي است.

به دو طريق مي توان اسم هاي نكره را معرفه نمود:
ال + نكره = معرفه : ال + رجلُ = الرّجلُ , ال + قومٍ = القَوْمِ.
اسم معرفه در حالت بالا را، معرف به ال مي گويند.
نكره + معرفه = معرفه : كتابٌ + المعلّم = كتابُ المعلّم, قلمُ + ك = قلمُك.
اسم معرفه در اين حالت را معرف به اضافه مي گويند.
اسم هايي مثل علَم - ضمير - اشاره - موصول به خودي خود معرفه و شناخته شده هستند. به اسم هايي كه بر جنس يك شخص يا يك شي دلالت مي كنند در عربي اسم جنس و در فارسي اسم عام مي گويند: مرد - زن - كشور - كوه – رود.
حال اگر از ميان يك جنس يك فرد يا يك واحد را جدا کرده نامي بر او گذاشته شود اين نام را در عربي اسم علم و در فارسي اسم خاص مي نامند. هر چند افراد متعددي با اين نام خوانده شوند. مانند حسن، زينب ، ايران و كارون.
عَلَم يكي از معارف است.هر اسمي كه جزء معارف فوق نباشد نكره است - خواه تنوين داشته باشد يا نداشته باشد.
اسامي نكره مثل: يوماً - مدرسه - قلم - كتاب - شجرة
اسامي معرفه مثل: محمدٌ - اهل التقوي - الله - نجف - فاطمه - شيراز - القريه - نهج البلاغه - ايران.

درباره سرگذشت شيردهي حضرت موسي آيات 12 سوره قصص واژه اهل بيت به صورت نکره آمده است:

وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ : {ما پيش از آن شير دايگان را بر او (موسي) حرام کرديم. (خواهر موسي خود را به انها رساند ) وگفت ايا شما را به زني رهنمود کنم تا سرپرستي (شيردهي) او را به عهده گيرد و ايشان خيرخواه او باشند.}

از آیه فوق متوجه مي شويم که:
· شير ساير زنان شير ده بر حضرت موسي (ع) حرام شده بود و ايشان به صورت فطري تمايلي به نوشيدن شير ديگر زنان بجز شیر مادرشان نداشته اند.
· آنها دنبال زني مي گشته اند تا او را شير دهد.
· خواهر موسي زني را به آنها معرفي مي کند تا شيردهي و تربيت او را به آن زن بسپارند.
· فرعونيان آن زن را نمي شناخته اند ( اسم نکره).
· اگر هم اهل بيت به معني خانواده باشد باز هم منظوریک مادر و يا کساني است که بيشتر اوقات خويش را در خانه با کودک مي گذرانند.

ازآيه 40 سوره طه إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ...چنین استنباط مي شود که:
· زن يا فرد مورد نظر مادر موسي است.
بنابراين اهل بيت= ام= مادر= زن است.

در 2 جاي ديگر قرآن کريم واژه به صورت معرفه ( اهل البيت) آمده است. بنابراين بر شخص يا اشخاص خاص و شناخته شده دلالت دارد. براي شناخت اين شخص يا اشخاص در ابتدا بهتر است به مجموعه ايات مرتبط که به دنبال هم آمده اند و پيوستگي مطلب را مي رسانند توجه شود. اگر ارتباطي بين واژگان در مجموعه آيات يافت نشد در ساير آيات بايد این ارتباط جستجو شود. اياتي که در کنار هم قرار گرفته اند مثل يک پاراگراف هستند. بنابراين هر جمله اي که معناي پاراگراف را دچار ابهام کند از جمله حذف و يا اصلاح ََبايد گردد. به پاراگراف زير که از يک داستان اخذ شده است توجه نماييد:

" آن شب او با شوهرش به طور مفصل و خصوصي صحبت کرد و تمام حالاتش را براي او توصيف کرد.منشي به زني که 3 سال با او کار مي کرد خيره شد. آنها به اين نتيجه رسيدند اين حالات علايم ترس هستند.پس از ان هردو به فکر فرو رفتند. شوهر انديشيد حالات مربوطه ممکن است علايمي از تومور مغزي باشند اما حرفي نزد."

در پاراگراف فوق جمله "منشي به زني که 3 سال با او کار مي کرد خيره شد." با متن هماهنگ نيست پس بايد تغيير داده شود و يا خذف گردد. آيا ما مي توانيم با قران نيز چنين کنيم مسلما خير. راه حل ساده است مراجعه به خود قران و تدبر در آن و اصلاح برداشت يا تعبير مان است.

در آيه 74 سوره هود خطاب به همسر حضرت ابراهيم (ع)آمده است : قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيد (فرشتگان‏) گفتند آيا از امر الهى تعجب مى‏كنى‏؟ اى همسر (رسالت‏) رحمت الهى و بركات او بر شما باد؛ او (خداوند) ستوده اي بزرگوار است‏.
  • اهل البیت معرفه است و بر مخاطب یعنی همسر حضرت ابراهیم (ع) دلالت دارد.

و در آيه 33 سوره احزاب خطاب به همسران رسول خدا (ص) چنين آمده است: وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (و در خانه‏هايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينت‏نمايى روزگار جاهليت پيشين‏، زينت‏نمايى نكنيد، و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد؛ همانا خداوند مى‏خواهد كه از شما زنان( رسول خدا) پليدى را بزدايد، و شما را چنانكه ( شايسته شماست) پاكيزه گرداند.)

از ايات فوق و آيات قبل و بعد از آنها مشخص مي شود که :
. اهل البیت معرفه است.
· آيه مربوط به همسران رسول خدا (ص) است.
· شرط پاکي پرهيز از زينت نمايي؛ ماندن در خانه؛ اقامه نماز؛دادن زکات؛ و... به طور کلي انجام دستورات الهي و رسول خد (ص) است.
و الله اعلم

۱۳۸۷ مرداد ۱, سه‌شنبه

واژگان قرآن: " اهل" (2)

همان طور که در قسمت نخست اشاره شد واژه " اهل " در قرآن 62 بار به صورت ترکيبي با کلمات " الکتاب " , " الانجيل " , "البيت " , " الذکر " , " القري " , " القريه " , " المدينه " , " مدين " , " يثرب " , " النار " , "التقوي " , " المفغفره " آمده است.

اهل الکتاب: يهودي و مسيحيان
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّىَ تُقِيمُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ المائده 68 : بگو اي يهوديان ومسيحيان شما هيچ نخواهيد بود مگر ان که تورات وانجيل وانچه از سوي پروردگارتان برايتان نازل شده است اجرا نماييد...
اهل الانجيل: مسيحِِيان
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ المائده 47: بايد مسيحيان به چيزي حکم کنند که خدا در انجيل نازل کرده است ...

اهل الذکر: پيروان کتب آسماني بخصوص تورات و قران
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ نحل 43 و انبياء 7: ما پيش از تو نيز به مرداني (انسانها) وحي کرده ايم . پس اگر نمي دانيد از مسلمانان بپرسيد.

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ حجر 9: ما خود قران را نازل کرده ايم و خود نگهبان ان هستيم.


وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ انبياء 105 : علاوه بر قران, در کتب آسماني پيشين نوشته ايم که بي گمان زمين را بندگان شايسته من به وارث مي شوند.


اهل القري: مردمان, ساکنان محل ها يا شهر ها
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ اعراف 96: و اگر مردمان اين شهرها واباديها (قوم نوح , عاد ,ثمود , لوط ,شعيب,) ايمان مي اوردند و تقوا پيشه مي کردند برکات اسمان وزمين را بر انها مي گشوديم ولي انها تکذيب کردند وما هم ايشان را به کفر اعمالشان گرفتار ومجازات نموديم.

اهل مدين: مردم مدين
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى طه 40:... پس از ان سالها در ميان مردم مدين ماندگار شدي ...

اهل المدينه: مردمان شهر مدينه يا مردمان يک شهر مشخص
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ توبه 101: در ميان اعراب اعراب باديه نشين اطراف شما ودر ميان خود اهل مدينه افرادي هستند که تمرين نفاق کرده اند و در ان مهارت نموده اند...


وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ حجر 67: اهل شهر شاد ها کردند.


اهل يثرب: ساکنان اصلي مدينه, انصار
وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا احزاب 13: زمانی که گروهي از انان گفتند اي اهل مدينه اين جا جاي ماندگاري شما نيست پس برگرديد...

اهل النار: جهنميان
إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ص 64: اين نزاع دوزخيان يک حقيقت است.

اهل التقوي و المغفره: مومنان و گذشت کنندگان بخصوص رسول الله (ص) و يارانش در صلح حديبيه

وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ مدثر 56: آنان پند نمي گيرند مگر خدا بخواهد, او با متقيان و آمرزش شدگان (خواهان) است.

إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا فتح 26 :آن گاه که کافران تعصب و نخوت جاهليت را در دلهايشان جاي دادند, خدا برپيامبرو مومنان ارامشش را قرار داد و آنها را به روح ايمان ماندگار کرد و انها سزاوارترين به آن بودند و خدا به هر چيزي آگاه است.


لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ توبه 108:هرگز در ان مسجد نماز مخوان.سزاوارنماز خواندن مسجدي (قبا) است که از روزنخست بر پايه تقوي بنا شده, در ان جا کساني هستند که مي خواهند خود را پاکيزه گردانند. و خداوند پاکيزگان را دوست دارد.


وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ مائده 9: خداوند به مومناني که عمل صالح انجام مي دهند وعده آمرزش و پاداش بزرگ مي دهد.

قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَاللّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ بقره 263: گفتار نيک و گذشت, بهتر از بذل و بخششي ( مال) است که به دنبال آن ازار ( منت ) باشد... والله اعلم

ادامه دارد.....